بیماریِ عشق

1200px-John_Everett_Millais_-_Ophelia_-_Google_Art_Project
مجلۀ زیستکاو

بیماریِ عشق

 

 

… می‌گفت عقل واسه آدم‌ها مثل پَر واسه طاووس می‌مونه. یه‌جور ابزاره واسه نمایش، فقط واسه اینکه توجه جنس مخالف رو به خودش جلب کنه. می‌گفت همۀ این چیزایی که می‌بینی ـــ هنر و ادبیات و موتزارت و شکسپیر و میکل‌آنژ و … ـــ همه‌شون فقط یه‌سری آیین و مراسم‌اند واسه جذبِ جفت. واسه جفت‌گیری. همین.

(سریال وِست‌وُرد)


در پژوهشی که در سال 2012 انجام شده، میزان هورمون اُکسیتوسین در بدن دو گروه از افراد مورد بررسی قرار گرفت: اول، عشّاقی که به‌تازگی وارد یک رابطۀ عاشقانه شده بودند؛ و دوم، افرادی که با کسی در رابطۀ عاطفی نبودند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که هورمون اُکسیتوسین در بدنِ گروه اول به‌طور قابل‌توجهی بالاتر است. علاوه بر این، اُکسیتوسین، در کنار سروتونین و دوپامین، سه‌گانۀ «هورمون‌های شادی» را تشکیل می‌دهد. همچنین، پژوهش دیگری نشان داده که سطح بالای اُکسیتوسین احتمالاً رابطه‌ای مستقیم با میزان وفاداری در عشّاق دارد. جالب است، نه؟ بله، اما ترسناک هم هست، چون این به آن معناست که احتمالاً در آیندۀ نزدیک، شما می‌توانید با کم‌وزیادکردن این هورمون در بدن‌تان میل و حتی وفاداری‌تان به افراد را بالا و پایین ببرید؛ فقط کافیست آن را در رگ‌های‌تان تزریق کنید! همین حالا هم از تزریق این هورمون برای راحت‌ترکردنِ فرایند زایمان، درمان افسردگی پس از زایمان، و همچنین به‌عنوان یکی از درمان‌های آزمایشی اوتیسم استفاده می‌شود. پس احتمالاً خیلی طول نمی‌کشد تا پای آمپول عشق هم به داروخانه‌ها باز شود و تنِ شکسپیر و سعدی را در گور بلرزاند. حقیقتاً هم بهتر از این نمی‌توان حرمت و حیثیت پدیده‌ای تا این حد والا و رازآمیز را لجن‌مال کرد! البته این ایده در میان دانشمندان و عصب‌شناسان، مخالفین سرسختی هم دارد. بعضی از این مخالفان هیچ اعتقادی به اثرگذاری هورمون‌ها در شکل‌گیری تجربیات عاشقانه ندارند؛ برخی دیگر هم اهمیت آن را تا حد یک کاتالیزور (ماده‌ای که نه علت بلکه صرفاً تسریع‌کنندۀ یک فرایند است) پایین می‌آورند. در نهایت، فرقی نمی‌کند حق با چه کسی باشد؛ موضوعِ مهم این است که علم دارد تمام تقدس و احترام عشق را نابود می‌کند. اما قضیه به همین‌جا ختم نمی‌شود. انسان موجودی بسیار پیچیده و چندوجهی است. بنابراین، نه عملکرد زنجیره‌های سیناپسی و سطوح هورمونی، نه عوامل روانی، و نه فاکتورهای اجتماعی، هیچ‌کدام به‌تنهایی نمی‌توانند چرایی و چگونگیِ احساسات پیچیدۀ او را توضیح دهند و تعیین کنند. بنابراین باید نظر جامعه‌شناسان و روان‌شناسان را هم جویا شد. نزد برخی جامعه‌شناسان و روان‌شناسان، عشق اساساً نوعی بیماری است که از گره‌ها و ناکامی‌های روانی و اجتماعی آدم‌ها سرچشمه می‌گیرد و همان‌قدر که می‌تواند شادی‌آور باشد، آبستنِ اندوه است؛ همان‌قدر که آغشته به اشتیاق و لذت است، می‌تواند لبریز از ترس (ترسِ ازدست‌دادن) هم باشد. با این همه، کسی را پیدا نمی‌کنید که حاضر باشد از خیرِ عاشق‌شدن بگذرد. گویی هرآن‌کس که عشق‌وعاشقی نمی‌کند، اصلاً زندگی نکرده است! همۀ ما ـــ با وجود این‌که می‌دانیم «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها»، باز هم مشتاق عاشق‌شدن‌ایم. اما چرا؟ حقیقتاً چرا باید چنین رنج و هراسی را به‌جان بخریم؟ تابه‌حال سوار ترن‌هوایی (رولرکاستر) شده‌اید؟ شاید این یکی از نزدیک‌ترین تجربه‌ها به تجربۀ عشق باشد!

[ادامه دارد…]

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

فیلدهای نمایش داده شده را انتخاب کنید. دیگران مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد سفارش ، بکشید و رها کنید.
  • عکس
  • شناسه محصول
  • امتیاز
  • قیمت
  • در انبار
  • موجودی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیحات
  • محتوا
  • عرض
  • اندازه
  • تنظیمات بیشتر
  • ویژگی ها
  • ویژگی های سفارشی
  • زمینه های دلخواه
برای پنهان کردن نوار مقایسه ، بیرون را کلیک کنید
مقایسه